(2)
حضرت عیسی که برنامه سیاحت و بیابانگردی از دستورهای دینش بود، در یکی از سیاحتهای خود، با یکی از دوستانش که کوتاه قد بود و همواره در کنارش دیده می شد، به راه افتادند، و به دریا رسیدند. آن حضرت با یقین خالص و راستین گفت؛ بسم اللّه ،
[328]
سپس بر روی آب حرکت کرد، بی آنکه غرق شود.
آن شخص کوتاه قد وقتی که حضرت را دید که بر روی آب راه می رود، با یقین خالصانه، گفت؛ بسم اللّه و سپس بر روی آب به راه افتاد، بی آنکه غرق بشود، تا به حضرت عیسی رسید. خود بینی او را گرفت و با خود گفت:
«این عیسی روح اللّه است که بر روی آب، گام برمی دارد، من نیز روی آب حرکت می کنم. بنابراین. حضرت چه برتری بر من دارد؟ همان دم زیر پایش بی قرار شد و در آب فرو رفت. فریاد زد؛
«ای روح اللّه ! دستم به دامنت، مرا بگیر و از غرق شدن نجات بده».
چه گفتی؟
مرد گفت؛ گفتم؛ این روح اللّه است که بر روی آب می رود و من نیز بر روی آب می روم. بنابراین چه فرقی بین ما هست، خودبینی مرا فرا گرفت.
حضرت فرمود؛ «تو خود را (بر اثر خودبینی) در مقامی که خدا آن را برای تو قرار نداده، نهادی. خداوند بر تو غضب کرد، اکنون از آنچه گفتی، توبه کن.»
او توبه کرد. آنگاه به مرتبه ای که خدا برایش قرار داده بود بازگشت.(1)
روزی حضرت عیسی همراه حواریون در سیر و سیاحت خود به روستایی رسیدند، در آنجا متوجه شدند که اهل روستا و پرندگان و حیوانات، همه به طور عمومی مرده اند. حضرت به همراهان گفت؛ معلوم است که به عذاب عمومی الهی گرفتار شده اند، چون بتدریج نمرده اند تا یکدیگر را خاک کنند.
حواریون از عیسی خواستند تا آنها را زنده کند. و علت عذاب آنها را پرسیده تا از کردار آنها درس بگیرند.
حضرت از درگاه خواست تا آنها را زنده کند. از جانب آسمان به او ندا شد که؛ «آنان را صدا بزن.»
بعد از زنده شدن یکی از آنها حضرت فرمود؛ وای به حال شما، کردار شما چه بوده است؟
[329]
فردی که زنده شده بود گفت؛ چهار چیز ما را مشمول عذاب الهی کرد.
1 - پرستش طاغوت
2 - دلبستگی به دنیا و ترس اندک از خدا
3 - آرزوی دور و دراز
4 - غفلت و سرگرمی به بازیهای دنیا.
و سؤالاتی بین حضرت و آن مرد ردّ و بدل شد. در نهایت حضرت از او پرسید؛ «وای به حال شما! چه شد که غیر از تو، شخص دیگری از این هلاکت کنندگان با من سخن نگفت؛
گفت؛ «ای روح خدا! دهان همه آنها با دهنه آتشین بسته شده و آنها به دست فرشتگان خشن گرفتار می باشند و...»
حضرت به حواریون رو کرد و فرمود؛
«ای دوستان خدا! خوردن نان خشک با نمک زبر و خشن و خوابیدن بر روی خاشاک های آلوده، بسیار بهتر است اگر همراه عافیت و سلامتی دنیا و آخرت باشد.»(1)
در جایی دیگر هنگامی که در بین مردم به ارشاد مشغول بود گروهی از اصحاب عیسی از او خواستند تا مرده ی را زنده کند.
آن حضرت نزد قبر (سام بن نوح) حاضر شد و از او خواست تا به اذن پروردگار زنده شود. چیزی نگذشت که قبر شکافت برداشت و سام از آن بیرون آمد، پس حضرت از او پرسید، آیا مایل هستی در دنیا زندگی کنی؟ سام گفت: می خواهم برگردم، هنوز داغی و سوزش مرگ را در بدنم احساس می کنم.